جیمز باند سرویس فعال را ترک کرد. آرامش او زمانی کوتاه می شود که فلیکس لیتر ، دوست قدیمی CIA ، درخواست کمک می کند و باند را به دنبال یک شرور مرموز مسلح با فناوری جدید خطرناک سوق می دهد.
هنگامی که یک قاتل به بیماری لاعلاج تشخیص داده می شود، تصمیم می گیرد به خودش ضربه بزند. اما وقتی همان قاتلانی که او استخدام کرده است، دوست دختر سابقش را نیز هدف قرار می دهند، او باید ارتشی از همکاران قاتل را دفع کند.
پس از ملاقات غیرمنتظره گارفیلد با پدر گمشده اش، گربه ژنده پوش کوچه ویک، او و دوست سگش اودی مجبور می شوند از زندگی کاملاً نازپرورده خود به ویک بپیوندند تا در یک سرقت خطرناک به ویک بپیوندند.
خلاصه داستان:یک پسر نوجوان در حالی که به مادر و برادر کوچکترش کمک می کند تا خانه خود را در تگزاس اداره کنند، در حالی که پدرشان در یک اتومبیل رانی گاوداری دور است، عاشق یک سگ زرد ولگرد می شود. اولد یلر که اولین بار فکر میکردم بیهوده است، به زودی تبدیل به...
خلاصه داستان:وقتی قاتل اجیر شده جان گانت سوار لردزبورگ می شود، مردم شهر دچار پارانوئید می شوند زیرا هر شهروند برجسته دشمنانی دارد که می توانند از خدمات یک قاتل حرفه ای برای انتقام شخصی استفاده کنند.
خلاصه داستان:فیلیپ گرین یک نویسنده بسیار محترم است که توسط یک مجله ملی استخدام می شود تا یک سری مقاله در مورد ضد ستیزی در آمریکا بنویسد. او خیلی علاقه مند به این سریال نیست ، بیشتر به دلیل این که او مطمئن نیست که چگونه می تواند موضوع را حل کند. سپس بر او طلوع می کند: اگر او به همه تظاهر می کرد و مقصر بود که یهودی است ، می توانست درجه نژادپرستی و تعصب موجود را تجربه کند و داستان خود را از این منظر بنویسد. کمی طول می کشد تا او را به تبعید تجربه کند. عصبانیت وی از نحوه برخورد با وی همچنین بر روابط وی با کتی لسی ، خواهرزاده ناشر او و شخصی که این سریال را در وهله اول پیشنهاد کرده است ، تأثیر می گذارد.
خلاصه داستان:زمانی که تونی استارک و بروس بنر سعی میکنند یک برنامه صلحبانی خفته به نام اولترون را شروع کنند، همه چیز به طرز وحشتناکی اشتباه پیش میرود و این بر عهده قدرتمندترین قهرمانان زمین است که اولترون شرور را از اجرای نقشه وحشتناک خود باز دارند.
خلاصه داستان:مایکل موربیوس، بیوشیمیدان، سعی میکند خود را از یک بیماری خونی نادر درمان کند، اما بهجای آن، ناخواسته خود را به نوعی خونآشام آلوده میکند.
خلاصه داستان:قدرتمندترین قهرمانان زمین باید گرد هم بیایند و یاد بگیرند که به عنوان یک تیم بجنگند، اگر می خواهند لوکی شرور و ارتش بیگانه اش را از بردگی بشریت باز دارند.
خلاصه داستان:پس از دزدی های بسیار زیاد در ساعتش، یک پلیس ناکارآمد به ولگردهای بی خبر، لورل و هاردی، با یک پیشنهاد مضحک نزدیک می شود. یکی که او را از قلاب خارج می کند. اما، آیا پسرها از عهده این کار بر می آیند؟