در حالی که دانشآموزان در مدرسه سلاحهای جنگنده نخبه نیروی دریایی ایالات متحده برای بهترین بودن در کلاس با هم رقابت میکنند، یک خلبان جوان جسور چیزهایی را از یک مربی غیرنظامی یاد میگیرد که در کلاس درس آموزش داده نمیشود.
آرتور فلک در Arkham نهادینه شده است و منتظر محاکمه برای جنایات خود به عنوان جوکر است. آرتور در حالی که با هویت دوگانه خود دست و پنجه نرم می کند، نه تنها به عشق واقعی برخورد می کند، بلکه موسیقی را که همیشه در درونش بوده است، می یابد.
یک پیام مرموز از گذشته جیمز باند او را به دنبال کشف وجود یک سازمان شوم به نام SPECTRE میفرستد. با طلوع یک تهدید جدید، باند حقیقت وحشتناکی را در مورد نویسنده تمام دردهای خود در بیشترین زمان خود میآموزد.
خلاصه داستان:گیلبرت وولی جادوگر درجه دو است که برای سرگرمی نیروها در اقیانوس آرام اعزام می شود. در طول مدت حضور خود در ژاپن به یک پسر بچه یتیم وابسته می شود.
خلاصه داستان:جولیان یک مرد زن پرست است که در حال حاضر با چندین دختر در ارتباط است . برای فرار از چنگال شوهر یکی از آنها , او مجبور است به عنوان یک زن لباس بپوشد و به یک تیم فوتبال حرفهای زنان بپیوندد و ...
خلاصه داستان:مهدی کافر پس از شش ماه از زندان آزاد می شود. او به دنبال دوستانش می رود و از آنها می خواهد تا به او کمک کنند تا به دنبال باند حسن طلا برود که باعث انتقام گرفتن او شد. ...
خلاصه داستان:جایی در فرانسه. آرور یک بیوه جوان ، زیبا و با فضیلت است. او با رافائل ، مرد اوقات فراغت ، یک زن تبعید ملاقات می کند. رافائل با مرگ وسواس دارد و با تعقیب زنان و آشامیدن ، منتظر آن باشید. او ابتدا سعی می کند او را اغوا کند ، اما تحت تأثیر او قرار می گیرد و تسلیم می شود. اما آرور عاشق او بود و سعی می کند به نظر غیرقابل تحمل نرسد. یک درام عاشقانه ، با دلسردی ، بدبینی ، انزجار از زندگی و عشق
خلاصه داستان:رسول، كارگر چاپخانه، به توصيه ي دوستش صادق در كلاس شبانه درس مي خواند. شبي دفتر خاطرات دختري به نام عسل را مي يابد كه در آن نوشته است پدر و مادرش فوت كرده اند و او با نامادري اش زندگي مي كند و به دليل لاابالي گري نامادري اش قصد خودكشي دارد. رسول دفتر خاطرات را به صادق مي دهد. صادق نامه هايي مي نويسد كه به اسم رسول و توسط او به عسل مي رسد و عسل را به زندگي اميدوار مي كند. نامه پراكني ها ادامه مي يابد، تا اين كه رسول و عسل همديگر را مي بينند و به هم علاقمند مي شوند. نامادري عسل اصرار دارد كه رسول و خانه ي او را ببيند. عسل براي سر و سامان دادن به وضع اتاق رسول به خانه ي او مي رود و با صادق آشنا مي شود. صادق به عسل علاقمند مي شود؛ اما علاقه اش را پنهان مي كند. پس از موافقت نامادري عسل رسول و عسل ازدواج مي كنند، و صادق از فرط تنهايي و بي كسي براي آن كه پاي خود را از زندگي آن دو بيرون بكشد، پس از نوشتن نامه اي، خودكشي مي كند. عسل پس از خواندن نامه متوجه مي شود كه نويسنده ي نامه ها صادق بوده است. او با بي اعتنايي در كنار رسول به سوي سرنوشت نامعلومي مي رود.
خلاصه داستان:ابي (سعيد راد) راننده ي ميني بوس است، و قصد دارد با اندوختن پول با زينت (منيژه) ازدواج كند. ابي در سفري به كويت پول كافي به دست مي آورد، و وقتي خود را براي ازدواج با زينت آماده مي كند، محمود قناد (علي سادات)، كه رقيب عشقي او است، ميني بوس را به آتش مي كشد و ابي در كازينوي منصور رخشان (آرمان) مشغول كار مي شود. ابي درمي يابد كه بهمن (بهرام وطن پرست) به كمك ميترا (فريبا خاتمي) براي دستبرد زدن به گاوصندوق كازينو نقشه كشيده اند. بهمن و ميترا با منصور رخشان طرح دوستي ريخته و با رفت و آمد به اتاق او به رمز گاوصندوق دست مي يابند، و سپس با كمك ابي نقشه خود را عملي مي كنند. آن سه پس از سرقت گاوصندوق به جنگلي پناه مي برند. پليس كه در تعقيب آنها است گمان مي كند كه ابي و ميترا بر اثر سقوط اتومبيلشان در دره، با پول هاي سرقت شده، در آتش سوخته اند، و به دنبال بهمن هستند كه با شليك گلوله يكي از افراد رخشان زخمي شده است. به دنبال اختلاف بين ابي و ميترا با بهمن، قبل از آنكه بهمن موفق شود با پول ها بگريزد، در دره سقوط مي كند و كشته مي شود، و ابي و ميترا با رها كردن پول ها به راهي تازه مي روند.
خلاصه داستان:پروانه، كه خواننده و ستاره ي مشهور سينما است، پس از يك ازدواج ناموفق با مردي به نام كاوه، كه داراي همسر و فرزند است، رابطه ي صميمانه برقرار مي كند. جوان محصلي به نام بابك، كه به سرطان خون مبتلا است، شيفته ي پروانه است و با نامه پراني و تمايل براي ملاقات با پروانه علاقه ي خود را به او نشان مي دهد. آن دو با هم آشنا مي شوند و مدتي را با هم مي گذرانند. وقتي پروانه از طريق مادر بابك از بيماري بابك با خبر مي شود تصميم مي گيرد او را براي معالجه به خارج ببرد. در لحظه اي كه آن دو سوار هواپيما شده اند بابك، در حالي كه سر روي شانه ي پروانه گذاشته، جان مي دهد.
خلاصه داستان:کارول هندرسون جوان در زندان به سر می برد ، جایی که باید یاد بگیرد چگونه در محیطی که درگیر خشونت ، قتل ، تجاوز ، نژادپرستی ، مواد مخدر و فساد و بی رحمی کارکنان است زنده بماند.
خلاصه داستان:یک مرد متبحر و حرفه ای که دارای عقاید مفصلی است ، یک شریک جاه طلب جوان دارد که به همسر و زندگی خود طمع می ورزد. وقتی مرد حبس به زندان می رود ، شریک زندگی را قطع می کند و دنباله ای از مرگ را پشت سر خود می گذارد.