پدر و پسری که به عنوان نگهبان برای یک شرکت کامیون زرهی کار می کنند، در حالی که روی یک پل هستند با تیمی از دزدان احتمالی روبرو می شوند. آنها به دام می افتند و باید نقشه ای برای فرار و اطمینان از بقای خود بیاورند.
لوسیوس پس از تسخیر خانهاش توسط امپراتوران ظالم که اکنون رم را رهبری میکنند، مجبور میشود وارد کولوسئوم شود و باید به گذشتهاش نگاه کند تا قدرتی پیدا کند تا شکوه رم را به مردمش بازگرداند.
خلاصه داستان:یک کشیش پوسته پوسته و عجیب و غریب سه محکوم اکراه را برای کمک به او در نجات کلنی جذام کودکان از یک جزیره اقیانوس آرام که توسط یک آتشفشان در حال سوختن تهدید می شود ، استخدام می کند.
خلاصه داستان:در خارج از فصل سرد و بارانی مردی به یکی از شهرهای ساحلی می رسد و نام خود را فقط به عنوان Pier می زند و تنها هتل را باز می کند. ورود او کنجکاوی را برانگیخته و ...
خلاصه داستان:فرانک کاپوآ یک ستاره در حال ظهور در مدار مسابقه است که آرزو دارد یک بزرگ - ایندیاناپولیس 500 را از آن خود کند. اما برای رسیدن به آنجا خطر از دست دادن همسرش الورا به رقیب خود ، لوتر را دارد ...
خلاصه داستان:با پیرالل آشنا شوید ، جوانی ساده دل ، ساده لوح ، از بدو تولد یتیم ، و با یک صاحبخانه مسلمان ، فاطمه ، زندگی می کند ، که مانند پسرش با او رفتار می کند. وقتی پلیس پیارال را به اتهام ...
خلاصه داستان:کشیش ردیف لغزش به جوانهای جوان کمک می کند تا زندگی بهتری داشته باشند. این خشم فروشنده محلی مواد مخدر را در پی دارد که گله های خود را به دنبال وزیر خوب می فرستد.
خلاصه داستان:سسیل ، دختر جوان انحرافی که با پدر ریزوند پولی بوی خود زندگی می کند. وقتی آن ، عشق قدیمی ریموند ، به ویلای ریموند می آید ، سسیل برای شیوه زندگی خود می ترسد.
خلاصه داستان:راجو در نتیجه فرار از پدر تلخ خود ، یک قاضی ولسوالی ، که سالها پیش مادر راجو را از خانه بیرون آورده بود ، به عنوان بی سرپرست زندگی می کند. راجو به عنوان پدر جانشین خود با Dacoit (راهزن وانت پیكتی) به عنوان پدر جانشین خود تكیه می كند كه این مرد واقعاً مسئول سوء تفاهم اصلی بین والدین است. راجو او را به قتل می رساند ، و سپس سعی می کند پدرش را بکشد ، اما شکست بخورد ، دستگیر می شود و درست قبل از پدر خود ، که به عنوان قاضی در آنجا ریاست می کند ، به دادگاه می رود. راجو دوست دختر كودكي خود را به عنوان نماينده قانوني خود دارد و اكنون هميشه پدرش است كه بايد بدون نشان دادن احساسات شخصي قضاوت كند.
خلاصه داستان:نینو ، یک فرد معمولی طبقه کارگر ، متوجه می شود که یک فرد ضربتی استخدام شده است که او را بکشد. او کشف می کند که یک زن ثروتمند ربوده شده است و هرکس که درگیر آن شد ، کشته می شود. با این حال ، نینو ربطی به آدم ربایی نداشته و باید دریابد چه کسی قاتلان را ارسال کرده و آنها را متوقف کرده است قبل از اینکه خیلی دیر شود
خلاصه داستان:هالی" (هپبورن) در آپارتمانی در شرق منهتن با گربهای که نامی ندارد زندگی میکند. او هر روز به ویترینهای جواهرفروشی تیفانی سر میزند؛ سروصداهایش همسایه طبقه بالائی خود، عکاسی ژاپنی بهنام "یونیوشی" (رونی) را اذیت میکند. روزی نویسندهای بهنام "پل" (پپارد) که در همان آپارتمان زندگی میکند و مورد حمایت مالی زنی مسنتر از خود، "خانم فیلنسون" (نیل) قرار دارد، وارد زندگی هالی میشود. پس از یک مهمانی عجیب و غریب هالی، پل با یک تگزاسی به نام "داک" (ابسن) روبهرو میشود که در پانزده سالگی هالی با او ازدواج کرده بوده است. هالی به پل توضیح میدهد که مدتها پیش این ازدواج فسخ شده است و او کمک میکند تا تگزاسی دل شکسته به خانه و زندگی خودش بازگردد. به زودی پل متوجه میشود که به هالی دلباخته است و به این دختر عجیب و غریب پیشنهاد ازدواج میدهد. اما هالی نمیپذیرد و اعلام میکند که قصد دارد با "خوزه" (ویلالونگا)، میلیونری اهل آمریکای جنوبی، ازدواج کند...