پدر و پسری که به عنوان نگهبان برای یک شرکت کامیون زرهی کار می کنند، در حالی که روی یک پل هستند با تیمی از دزدان احتمالی روبرو می شوند. آنها به دام می افتند و باید نقشه ای برای فرار و اطمینان از بقای خود بیاورند.
لوسیوس پس از تسخیر خانهاش توسط امپراتوران ظالم که اکنون رم را رهبری میکنند، مجبور میشود وارد کولوسئوم شود و باید به گذشتهاش نگاه کند تا قدرتی پیدا کند تا شکوه رم را به مردمش بازگرداند.
خلاصه داستان:کامیلا دختر کوچکی است که به اختلال کلیوی مبتلا است. قبل از اینکه بتواند معالجه بعدی خود را دریافت کند ، ربوده می شود. گانگسترها قصد دارند پدر ثروتمند او را باج گیری کنند.
خلاصه داستان:راجش متعلق به یک خانواده ثروتمند بود که پدرش تمام پس اندازهای خود را از آفریقا به الماس تبدیل کرد و آن را در کمربند مخفی کرد و به هند بازگشت و به آنجا رسید که به دنبال باند قاچاقچیان از طریق حمله قلبی می گذشت و کمربند را به غریبه Kishorilal برای دادن آن به راجشه. برای فرار از قاچاقچیان Kishorilal کمربند را در یک جعبه ابزار چرخه با اسم های اسکانیک اسکن می کند. SK.Kishorilal و رام کومار تصمیم به ازدواج با بچه های خود Sanjay (SK) و Sunita در دوران کودکی. اما سال بعد Kishorillal یک مرد ثروتمند است و وعده خود را از دست می دهد زیرا رام کومار هنوز ضعیف است. راجش توسط مانژیت و سادآغار سینگ گفته است که الماس هایش با کیارشیلال است و او را مجبور می کند دخترش Sunita را وانمود کند که منجیت است. ساناجی شروع می کند به عنوان یک مدیر برای راکش کار می کند و Sunita در حال ملاقات با او است. او خیانت را از Sunita احساس می کند، زیرا راجش وارد زندگی اش شده است و وانمود می کند او و هر دو در عشق می افتد. اما حقیقت به زودی بیرون می آید و Rajesh نیز بی اطلاع است که
خلاصه داستان:استیو مک گاوان از جنگ داخلی برمی گردد ، می یابد پدرش توسط یک مالک زمین حریص کشته شده است. MdGowan عهد انتقام می گیرد. در این روند او عاشق نامزد صاحب زمین می شود
خلاصه داستان:وقتی خدای ارباب جنایت سانفرانسیسکو اجازه می دهد که "تجارت" را ترک کند ، دون آنتونیو موافقت می کند ، اما با اکراه. چنین رفتاری هر دو مورد نقض کد است و یک جنگ خونین اوباش شروع می شود. دون آنتونیو تنها از طریق حمایت شدید از پیوندهای خانوادگی وی در سیسیل ، قادر به زنده ماندن از مردان است و در صدر قرار دارد. با آگاهی از وضعیتی که او ایجاد کرده است ، خدای پدر به "مشاور" رهبر یا مشاور مشاور در جرم تبدیل می شود
خلاصه داستان:پرتی به همراه پدر بیوه خود ، هیراچاند ، یک سبک زندگی ثروتمند در بمبئی زندگی می کند و دانشجوی پزشکی است. هنگامی که در سفر به سیملا بود ، با یک کازانوا ، پرم و ... آشنا می شود و عاشق او می شود.
خلاصه داستان:بازیگر نقش جیسون استیل در تلویزیون یک پزشک دلسوز و خداپرست بازی می کند. خارج از مجموعه ، او نامزد ناامن معلم زیبا ملیسا است. جیسون نمی داند چه انتظاری از ازدواج داشته باشد ، به خصوص پس از دیدن چگونگی آتش سوزی آتش سوزی در تمام ازدواج های دوستان پوکرش. مسائل پیچیده: همسران دوستان وی جیسون را با شخصیت تلویزیونی اش اشتباه گرفته اند و آنها همیشه در خانه او ظاهر می شوند و مشتاقانه می توانند شیوه خواب کنار او را بررسی کنند.
خلاصه داستان:N.C.O انگلیس گروهبان سرگرد چارلز کوارد (سر دیرک بوگارد) از Stalag VIII-B P.O.W فرار می کند. اردوگاه ، و به اشتباه توسط آلمانی ها با صلیب آهنین اهدا می شود.