خلاصه داستان:سالها پیش ، جک کارتر خانه سیاتل خود را ترک کرد تا مجری مالی کازینو در لاس وگاس شود. او برای تشییع جنازه برادرش ریچارد "ریچی" پس از تصادف اتومبیل در طول طوفان ، به طور معمول از پدر خانه مراقب ، برمی گردد. در گفتگو با بیوه ، دختر دورین و جرالدین معمایی ، جک گمان می کند که این قتل بوده است. کلیف برامبی ، باشگاهش که ریچی اداره می کرد ، از نظر مالی با سیروس پایس ، بارون فحشا و پورنوگرافی ، که ادعا می کند فقط پیشاهنگ جرمی کینیر ، سرمایه دار ITC است ، در ارتباط است. شخصی Thorpey را استخدام کرد تا جک را به لاس وگاس بازگرداند. شریک جک کان مک کارتی بیقرار است ، ظاهرا در مورد رئیس آنها لس فلچر ، که همسرش با جک رابطه داشت. شخصی وارد خانه ریچی می شود و به دنبال یک سی دی مهم است.